فیلم و سریالفیلم

وقتی تابوشکنی به بیراهه می‌رود؛ چرا فیلم Womb نه‌تنها خسته‌کننده، بلکه آزاردهنده است؟

شناسنامه فیلم:

  • نام فیلم: Womb (رحم)
  • کارگردان: بندک فلیگوف (Benedek Fliegauf)
  • بازیگران: اوا گرین، مت اسمیت
  • ژانر: درام، عاشقانه، علمی-تخیلی
  • سال انتشار: ۲۰۱۰
  • محصول: آلمان، مجارستان، فرانسه

در تاریخ سینما، کم نیستند فیلم‌هایی که قربانی «ایده‌ی بزرگ» خود می‌شوند؛ آثاری که روی کاغذ شگفت‌انگیز، تکان‌دهنده و فلسفی به نظر می‌رسند، اما وقتی تبدیل به تصویر می‌شوند، تمام جادوی خود را می‌بازند. فیلم Womb یکی از بارزترین مثال‌های این پدیده است. ایده مرکزی فیلم به قدری جسورانه و درگیرکننده است که شنیدن خلاصه داستان آن به تنهایی می‌تواند هر سینمادوستی را کنجکاو کند: زنی که پس از مرگ ناگهانی معشوقش، تصمیم می‌گیرد با استفاده از تکنولوژی شبیه‌سازی (کلونینگ)، او را دوباره به دنیا بیاورد، خودش او را بزرگ کند و در نهایت دوباره عاشق او شود. این یک موقعیت دراماتیک ناب است که مرزهای اخلاق، عشق مادرانه و عقده‌های فرویدی را در هم می‌شکند. اما متاسفانه، فیلمساز مجارستانی، بندک فلیگوف، نتوانسته وزن این ایده سنگین را تحمل کند و نتیجه، اثری است که پتانسیل عظیمش را در سکوتی سرد و بی‌روح دفن کرده است. فیلمنامه که باید ستون فقرات چنین روایت پیچیده‌ای باشد، بزرگترین نقطه ضعف آن است. نویسنده به جای واکاوی روانشناختی زنی که چنین تصمیم جنون‌آمیزی می‌گیرد، به سطحی‌ترین لایه ماجرا بسنده کرده است. فیلمنامه در پرداخت نقاط عطف ناتوان است و پرش‌های زمانی، به جای آنکه روند تکامل رابطه را نشان دهند، صرفاً حفره‌های داستانی ایجاد کرده‌اند.

ریتم فیلم، دومین ضربه کاری را به بدنه اثر وارد کرده است. کند بودن در سینمای هنری اروپا معمولاً ابزاری برای تأمل است، اما در Womb این کندی تبدیل به عاملی فرساینده و آزاردهنده شده است. نماهای طولانی و کش‌دار از سواحل خاکستری، برخورد امواج و خیره شدن شخصیت‌ها به افق، اگرچه در دقایق ابتدایی فضاسازی می‌کنند، اما خیلی زود کارکرد خود را از دست می‌دهند و به تلاشی بیهوده برای پر کردن زمان فیلم تبدیل می‌شوند. کارگردان سعی کرده با حذف دیالوگ و تکیه بر تصویر، فضایی شاعرانه خلق کند، اما چون محتوای درونی صحنه‌ها خالی است، این شاعرانگی به کسالت محض تبدیل می‌شود. مخاطب مدام منتظر است تا اتفاقی بیفتد یا تنشی ایجاد شود، اما فیلم با بی‌تفاوتی از کنار تمام پتانسیل‌های تعلیق‌زا عبور می‌کند و همچنان بر طبل سکون می‌کوبد. در بحث‌های فنی نیز موسیقی متن یا غایب است و یا چنان بی‌هویت و گنگ است که هیچ حسی را برنمی‌انگیزد. استفاده از صداهای محیطی (باد و دریا) به صورت مکرر، به جای ایجاد اتمسفر، حس تنهایی و پوچی آزاردهنده‌ای را تشدید می‌کند.

اما فراتر از ضعف‌های فنی و روایی، فیلم در یک جنبه دیگر نیز به‌شدت مورد نقد است و آن عبور بی‌ملاحظه از مرزهای اخلاقی در کارگردانی است. یکی از آزاردهنده‌ترین جنبه‌های فیلم، نحوه استفاده از بازیگران خردسال در موقعیت‌هایی است که دارای بار معنایی سنگین، پیچیده و حتی زننده هستند. قرار دادن بچه‌های کوچک در صحنه‌هایی که زیرمتن جنسی یا تنش‌های نامتعارف بزرگسالانه دارند، تصمیمی اشتباه و غیراخلاقی از سوی سازندگان بوده است. تماشای کودکی که ناخواسته درگیر بازی‌های روانی و نگاه‌های معنادار شخصیت مادر (که در واقع عاشق نسخه اصلی او بوده) می‌شود، حس ناخوشایندی از سوءاستفاده ابزاری را به مخاطب منتقل می‌کند. سینما اگرچه فضایی برای شکستن تابوهاست، اما استفاده از کودکان برای القای مفاهیمی که درک آن برای سن آن‌ها ناممکن و حضورشان در آن فضا نامناسب است، نه هنر، بلکه نوعی بی‌مسئولیتی کارگردانی محسوب می‌شود. این صحنه‌ها به جای آنکه عمق تراژدی یا پیچیدگی روانشناختی زن را نشان دهند، صرفاً باعث معذب شدن و انزجار بیننده می‌شوند.


در نهایت، بازیگری که می‌توانست تنها نقطه قوت فیلم باشد، تحت تأثیر ضعف فیلمنامه و کارگردانی به سطح «معمولی» تنزل پیدا کرده است. اوا گرین که معمولاً به خاطر بازی‌های پرشور و نگاه‌های نافذش شناخته می‌شود، در اینجا انگار دست‌وپایش بسته شده است. او تلاش می‌کند با میمیک صورت، تلاطم درونی زنی را نشان دهد که بین عشق مادرانه و میل جنسی سرگردان است، اما چون فیلمنامه موقعیت‌های کافی در اختیارش نمی‌گذارد، بازی‌اش محدود به نظر می‌رسد. مت اسمیت نیز در نقش توماس، اجرایی تخت دارد و شیمی لازم میان او و اوا گرین شکل نمی‌گیرد. Womb فیلمی است که اثبات می‌کند داشتن یک ایده درخشان به تنهایی کافی نیست. این فیلم شبیه به یک آزمایشگاه استریل است؛ تمیز، سرد و خالی از زندگی، که در آن یک سوژه جذاب، قربانی اجرایی بی‌رمق و تصمیمات اخلاقی بحث‌برانگیز شده است.

IMDb

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا