روانشناسی

در دنیایی که پر از صداست، آرامش گاهی ترسناک‌تر از هیاهو می‌شود.

سکوت، روزگاری نشانه‌ی آرامش بود. جایی برای اندیشیدن، تأمل، و شنیدن صدای درون. اما امروز، برای بسیاری از ما، سکوت به چیزی ناآشنا و حتی ترسناک تبدیل شده است. پژوهشی تازه با عنوان The Psychology of Silence: Why Modern Minds Fear Stillness که در مجله‌ی Personality and Social Psychology Review منتشر شده، نشان می‌دهد ذهن انسان مدرن، به‌جای یافتن آرامش در سکوت، از آن فرار می‌کند؛ چون دیگر تاب مواجهه با خودش را ندارد.

در یکی از آزمایش‌های این پژوهش، گروهی از داوطلبان در اتاقی بدون صدا و بدون محرک بیرونی قرار گرفتند، فقط برای پنج دقیقه. تصور کن؛ پنج دقیقه بدون موسیقی، بدون موبایل، بدون گفت‌وگو. نتیجه حیرت‌انگیز بود: بیشتر آن‌ها پس از دو دقیقه بی‌قراری، ترجیح دادند دکمه‌ای را فشار دهند که شوک الکتریکی خفیفی به دستشان وارد می‌کرد، تا اینکه در سکوت بمانند. ذهنی که همیشه به صدا، پیام، و نوتیفیکیشن عادت کرده، در برابر نبود محرک، خود را گم می‌کند.

روان‌شناسان این واکنش را «اضطراب خلأ» می‌نامند؛ حالتی که در آن نبودِ محرک بیرونی، ما را در معرض صدای ذهن خودمان قرار می‌دهد. افکار ناتمام، تصمیم‌های تعلیق‌شده، احساسات سرکوب‌شده، همه در سکوت سر برمی‌آورند. به همین دلیل، سکوت در دنیای امروز دیگر آرام‌بخش نیست؛ تهدید است. تهدیدی برای چهره‌ی ظاهراً منظمِ درونی ما.

در گفت‌وگو با شرکت‌کنندگان، بسیاری گفته‌اند که در آن چند دقیقه‌ی ساکت، احساس کردند «زمان کند می‌گذرد»، یا «ذهن شروع کرد به حرف زدن». یکی گفته بود: «صداهایی از درونم آمد که سال‌ها خاموش‌شان کرده بودم.» دیگری گفته بود: «به یاد چیزهایی افتادم که نمی‌خواستم یادم بیاید.» سکوت، به‌نوعی، اتاق بازجویی ذهن است؛ جایی که فرار ممکن نیست.

اما نکته‌ی جالب‌تر پژوهش این است که کسانی که توانستند در آن اتاق آرام بمانند، بعد از پایان آزمایش احساس تمرکز، وضوح فکری و حتی نوعی «تسکین عاطفی» داشتند. مغز پس از چند دقیقه مقاومت، از اضطراب عبور می‌کند و به مرحله‌ای از آگاهی آرام می‌رسد. این همان چیزی است که در سنت‌های مراقبه و فلسفه‌های شرقی با نام «حضور در لحظه» شناخته می‌شود. اما برای انسان غربی و مدرن، رسیدن به آن نقطه به تمرین نیاز دارد؛ تمرینی برای تحمل خالی بودن.

پژوهشگران می‌گویند این ناتوانی در تحمل سکوت، نتیجه‌ی زیست در «اقتصاد توجه» است. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که هر ثانیه‌اش با صدا و تصویر پر می‌شود. شرکت‌ها برای جلب توجه ما میلیاردها دلار خرج می‌کنند، و ذهن، به‌تدریج، مثل عضله‌ای که همیشه در حال حرکت است، از ایستادن می‌ترسد. سکوت یعنی توقف، و توقف یعنی روبه‌رو شدن با معنای زندگی، با مرگ، با خود.

به قول یکی از نویسندگان مقاله: «ذهن مدرن در جست‌وجوی صدا نیست؛ از سکوت می‌گریزد.» این جمله شاید خلاصه‌ترین توصیف از وضعیت روانی ما باشد. ما صدا را دوست داریم چون به ما حس زندگی می‌دهد، اما در واقع با آن، از خودمان فرار می‌کنیم.

در ادامه‌ی پژوهش، محققان آزمایشی دیگر انجام دادند: از داوطلبان خواستند پیش از خواب، ده دقیقه بدون گوشی یا موسیقی بنشینند. اکثراً از این تجربه به‌عنوان «سخت‌ترین بخش روز» یاد کردند. اما در روزهای بعد، وقتی این تمرین تکرار شد، همان افراد گفتند آرام‌تر می‌خوابند، کمتر دچار فکرهای مزاحم می‌شوند و حس کنترل بیشتری بر ذهن خود دارند. این یافته نشان می‌دهد سکوت نه دشمن ذهن، بلکه داروی آن است؛ فقط باید دوباره یاد بگیریم چطور آن را تحمل کنیم.

اما چرا این‌قدر سخت شده؟ چون سکوت، ما را از نقش‌ها و نمایش‌های اجتماعی جدا می‌کند. در سکوت، دیگر خبری از لایک و واکنش و دیده‌شدن نیست. آنجا فقط ما می‌مانیم و حقیقت خودمان. و شاید همین، ترسناک‌ترین بخش ماجراست.

پژوهشگران در پایان پیشنهاد می‌کنند که هر روز زمانی کوتاه را به سکوت اختصاص دهیم؛ بدون موسیقی، بدون گوشی، بدون گفت‌وگو. ذهن، درست مثل بدن، به بازسازی نیاز دارد؛ و این بازسازی فقط در فضای خالی اتفاق می‌افتد. به قول فیلسوفی ژاپنی در قرن بیستم: «هیاهو ذهن را پر می‌کند، اما تنها سکوت است که آن را وسعت می‌دهد.»

شاید زمان آن رسیده که سکوت را نه به‌عنوان فقدان صدا، بلکه به‌عنوان حضور خود معنا کنیم.
در جهانی که فریاد می‌زند، کسی که سکوت می‌کند، نه عقب‌مانده، بلکه بیدار است.

منبع: Personality and Social Psychology Review – The Psychology of Silence: Why Modern Minds Fear Stillness

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا