روانشناسی

وقتی بحث کردن تبدیل به جنگ می‌شود

تقریباً همه ما کسی را می‌شناسیم که در هر بحثی باید آخرین کلمه را بگوید. ممکن است حرفش درست باشد یا نباشد، اما مسئله‌ی اصلی برایش درست بودن نیست، بلکه «برنده شدن» است. این میل عجیب به پیروزی در گفتگو، از کجا می‌آید؟ و چرا بعضی آدم‌ها حتی وقتی می‌دانند اشتباه کرده‌اند، باز هم کوتاه نمی‌آیند؟

روان‌شناسان اجتماعی این رفتار را به پدیده‌ای به نام ego defense یا «دفاع از خود» نسبت می‌دهند. مغز انسان، وقتی احساس می‌کند عقیده‌اش زیر سؤال رفته، تهدید را واقعی درک می‌کند؛ مثل زمانی که بدن در برابر خطر فیزیکی واکنش نشان می‌دهد. بخش آمیگدال فعال می‌شود، ضربان قلب بالا می‌رود، و ذهن وارد حالت «مبارزه یا گریز» می‌شود. در این حالت، هدف دیگر فهمیدن نیست؛ بلکه حفظ عزت نفس است.

در پژوهشی در دانشگاه دوک، شرکت‌کنندگان وقتی دیدگاهشان درباره‌ی مسائل سیاسی به چالش کشیده شد، همان نواحی مغزی را فعال کردند که در مواجهه با خطر فیزیکی روشن می‌شوند. یعنی ذهن، مخالفت فکری را به اندازه‌ی حمله‌ی واقعی تهدیدکننده می‌بیند. به همین دلیل است که گاهی حتی یک بحث ساده درباره‌ی فیلم یا فوتبال می‌تواند به جدال شخصی تبدیل شود.

اما در پسِ این واکنش دفاعی، انگیزه‌ای عمیق‌تر هم وجود دارد: میل به کنترل. جامعه‌شناسان معتقدند که در جهانی ناپایدار و پرابهام، «درست بودن» به انسان حس قدرت می‌دهد. وقتی می‌گوییم «می‌دانم حق با من است»، در واقع داریم به خودمان اطمینان می‌دهیم که جهان هنوز قابل‌پیش‌بینی است. اعتراف به اشتباه، به معنای مواجهه با بی‌ثباتی است؛ چیزی که برای بسیاری از ذهن‌ها ترسناک‌تر از خودِ اشتباه است.

از سوی دیگر، رسانه‌های اجتماعی این میل را تقویت کرده‌اند. الگوریتم‌ها ما را در اتاق‌های پژواک قرار می‌دهند، جایی که بیشتر با کسانی تعامل می‌کنیم که با ما هم‌عقیده‌اند. در چنین فضاهایی، هر مخالفتی بزرگ‌نمایی می‌شود و به تهدیدی علیه «ما» تعبیر می‌شود. نتیجه آن است که گفت‌وگوها کمتر به تبادل ایده و بیشتر به رقابت برای تأیید جمع خودی تبدیل می‌شوند.

روان‌شناسی شناختی پیشنهاد می‌کند که برای مقابله با این تمایل باید بین «خود» و «عقیده» فاصله بگذاریم. یعنی بفهمیم نظر ما بخشی از وجودمان نیست، بلکه یکی از ابزارهای فکر کردن است. وقتی اشتباه می‌کنیم، «ما» شکست نخورده‌ایم، بلکه فقط ابزار فکری‌مان نیاز به اصلاح دارد. این جداسازی ساده اما بنیادین، به ما اجازه می‌دهد در بحث‌ها بازتر، آرام‌تر و یادگیرنده‌تر باشیم.

فرهنگ گفت‌وگو در جوامع سالم، نه بر اساس پیروزی، بلکه بر اساس کنجکاوی ساخته می‌شود. در چنین فرهنگی، هدف از بحث، فهمیدن است نه قانع کردن. اما رسیدن به آن نیازمند تمرین ذهنی است؛ تمرینی برای تحمل ابهام، شنیدن بدون دفاع، و رها کردن وسواس «درست بودن».

شاید لازم است به جای اینکه بپرسیم «حق با کیست؟»، بپرسیم «کِی یاد گرفتم این‌قدر از اشتباه کردن بترسم؟». چون گاهی بزرگ‌ترین بلوغ فکری در لحظه‌ای اتفاق می‌افتد که می‌گوییم: «حق با تو بود».

منابع:
T. Nyhan et al. (2023). Motivated reasoning and the neuroscience of belief defense. Duke University Center for Cognitive Neuroscience.
Mercier, H. & Sperber, D. (2022). The Enigma of Reason. Harvard University Press.

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا