فیلمفیلم و سریال

Loveable، وقتی درد عشق تبدیل می‌شود به آینه‌ای برای خود

فیلم Loveable یا Elskling از آن فیلم‌هایی‌ست که تا مدت‌ها بعد از تماشا در ذهن می‌ماند. از همان دقایق اول، حس می‌کنی با اثری طرفی که نمی‌خواهد فقط قصه‌ای از جدایی یا بحران زناشویی تعریف کند، بلکه می‌خواهد ذهن و درون انسان را زیر نور بگذارد. من هم مثل خیلی‌ها که دیدنش را توصیه می‌کنند، معتقدم تماشای این فیلم لطفی است که هر کسی می‌تواند در حق خودش بکند؛ فرصتی برای تأمل، در خود و در دیگری.

سینمای نروژ و زمینه‌ی تولد فیلم

سینمای نروژ در دهه‌های اخیر آرام اما پیوسته رشد کرده است. در حالی که سال‌ها زیر سایه‌ی سینمای دانمارک و سوئد بود، حالا تبدیل شده به یکی از صداهای جدی اسکاندیناوی. آنچه سینمای نروژ را متمایز می‌کند، تمرکز آن بر روان انسان، روابط خانوادگی و صداقت عاطفی است.

فیلم‌های نروژی معمولاً به‌جای تکیه بر جلوه‌های ویژه یا حادثه، با جزئیات روزمره کار می‌کنند: گفت‌وگوها، سکوت‌ها، رفتارهای ساده‌ای که بار روانی سنگینی دارند. از این نظر، Loveable نمونه‌ی درخشانی است از همان سینمای درون‌نگر که به‌جای حادثه، به روان انسان سر می‌زند.

معرفی فیلم و نکات فنی

فیلم را لیلجا اینگولفس‌دوتیر (Lilja Ingolfsdottir) کارگردانی، نویسندگی و حتی تدوین کرده است؛ و همین موضوع خودش نشانه‌ای از تسلط و نگاه شخصی اوست. این اثر نخستین فیلم بلندش است، اما بلوغی در آن دیده می‌شود که شبیه کارگردانان باتجربه است.

خلاصه داستان

ماریا، زنی چهل‌ساله با چهار فرزند، ناگهان در نقطه‌ای می‌ایستد که زندگی خانوادگی‌اش در حال فروپاشی است. همسرش تصمیم به جدایی دارد، و او میان خشم، ترس و احساس گناه سرگردان می‌شود. فیلم مسیر بیرونی طلاق را روایت نمی‌کند؛ بیشتر سفری‌ست به درون ذهن زنی که باید بالاخره خودش را ببیند.


بازی‌ها

هلگا گورن (Helga Guren) در نقش ماریا، یکی از صادق‌ترین بازی‌های امسال سینمای نروژ را ارائه می‌دهد. او شخصیت را نه با فریاد، بلکه با سکوت، نگاه و تردید زنده می‌کند. در چشم‌هایش خستگی، عشق، خشم و حس بی‌پناهی در یک قاب جمع شده است. بازی او باعث می‌شود ماریا نه قربانی باشد، نه قهرمان؛ انسانی باشد شبیه ما، با همان آشفتگی‌ها و اشتباه‌ها.

تدوین و کارگردانی

چون خود کارگردان تدوین را هم انجام داده، ضرب‌آهنگ فیلم کاملاً با ریتم احساسات ماریا هماهنگ است. در لحظات بحران، برش‌ها کوتاه و فضا تنگ می‌شود؛ در لحظات درونی و آرام‌تر، پلان‌ها طولانی‌ترند تا به ما فرصت حس کردن بدهند. این هماهنگی باعث شده فیلم با وجود آرامش ظاهری، پرتنش و تأثیرگذار باشد.

فیلم در طراحی صحنه و نور هم هوشمندانه عمل کرده. رنگ‌های سرد، خانه‌های کم‌نور و فضاهای بسته حس خفگی و بی‌فراری را القا می‌کنند. در مقابل، هر جا ماریا لحظه‌ای به خودآگاهی می‌رسد، نور گرم‌تر و بازتر می‌شود، انگار خودش را از تاریکی بیرون می‌کشد.

کارگردان و مسیر کاری

لیلجا اینگولفس‌دوتیر پیش از Loveable چند فیلم کوتاه تحسین‌شده ساخته بود، از جمله Everything at Once و Family Portrait که هر دو در جشنواره‌های اروپایی دیده شدند. با Loveable، او از محدوده‌ی فیلم کوتاه عبور کرده و حالا یکی از چهره‌های تازه و مهم سینمای نروژ است.

منتقدان در جشنواره‌های کارلووی واری و پکن از نگاه دقیق او به روان انسان تمجید کردند. فیلم چند جایزه از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه را گرفت. این موفقیت برای فیلمی اول، اتفاقی نادر است و نشان می‌دهد سینمای نروژ در حال تولد نسل تازه‌ای از فیلمسازان مؤلف است.

تحلیل روانشناسی فیلم

فیلم از سطح یک درام خانوادگی عبور می‌کند و تبدیل می‌شود به تحلیلی درباره‌ی روان انسان، مسئولیت فردی و آگاهی از خود.

ماریا در آغاز خود را قربانی می‌بیند؛ زنی که زندگی‌اش توسط تصمیم همسرش فرو می‌پاشد. اما به‌تدریج درمی‌یابد که بخشی از این ویرانی از درون خودش آمده. در گفت‌وگو با روان‌درمانگرش، لحظاتی وجود دارد که نگاهش تغییر می‌کند، به‌جای پرسیدن «چرا او این کار را کرد؟» می‌پرسد «من کجا دروغ گفتم، کجا خودم را نشنیدم؟»

فیلم نمی‌گوید همه‌چیز تقصیر اوست؛ بلکه می‌گوید انسان، در هر رنجی، سهمی از مسئولیت دارد. تا وقتی این سهم دیده نشود، درد تکرار می‌شود.

در سطح روانی، Loveable درباره‌ی مرحله‌ای از بلوغ است که در آن باید سایه‌ی خود را بشناسیم. کارل گوستاو یونگ می‌گفت: «هیچ‌کس روشنی را نمی‌بیند مگر اینکه با سایه‌ی خود روبه‌رو شود.» ماریا در طول فیلم دقیقاً همین کار را می‌کند.

در ظاهر شاید داستان درباره‌ی پایان یک ازدواج باشد، اما در عمق، درباره‌ی آشتی با خود است. لحظه‌ای که او می‌پذیرد عشق، بدون پذیرش ضعف‌ها و مسئولیت‌ها، دوام نمی‌آورد.

چرا فیلم پایان را نشان نداد؟

در پایان، فیلم به‌جای اینکه سرنوشت رابطه را روشن کند، ناگهان متوقف می‌شود. ما نمی‌فهمیم ماریا و سیگموند جدا می‌شوند یا دوباره به هم برمی‌گردند. اما این نبودن پاسخ، دقیقاً همان چیزی‌ست که فیلم می‌خواهد بگوید:

پایان رابطه مهم نیست؛ مهم این است که ماریا با خودش چه می‌کند.

او از قربانی بودن به سمت آگاهی رفته. این همان تحول اصلی است، و دانستن نتیجه فقط حواس ما را از اصل مسیر پرت می‌کرد.
Loveable می‌گوید هر رابطه‌ای، هر بحران، فرصتی است برای دیدن خودمان، برای پذیرفتن سهم‌مان در رنج و مسئولیت‌مان در رهایی.

IMDB

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا