وقتی حقیقت را پیدا میکنی اما پایان تو را ناامید میکند

فیلم Murderer Report از همان اولین دقایقش نشان میدهد که قصد دارد یک تریلر روانشناختی تمامعیار باشد. همهچیز با فضایی پرتنش آغاز میشود، با قابهایی بسته، رنگهای سرد و شخصیتی که انگار خودش هم نمیداند در جهان چه میخواهد. تماشاگر از همان ابتدا در موقعیتی قرار میگیرد که باید مدام حدس بزند، شک کند و تکههای پازل را کنار هم بگذارد. همین شروع، فیلم را جذاب و امیدوارکننده میکند، مخصوصاً برای مخاطبی که به دنبال تریلری پرتعلیق است.
یونگ سونگ ایل، بازیگر نقش اصلی، بیاغراق بهترین بخش فیلم است. او توانایی عجیبی در انتقال اضطراب دارد، اضطرابی که به جای فریاد زدن یا گریه کردن، از دل سکوت و نگاههای ممتد بیرون میریزد. هر بار که او در قاب قرار میگیرد، حس میکنیم چیزی در زیر پوست روایت میجوشد؛ یک راز، یک ترس یا یک گناه که هنوز کامل نمایان نشده. این بازی دقیقاً همان چیزی است که فیلم لازم دارد تا نیمه اول خود را نگه دارد. اگر بازی او نمیبود، فیلم در همان نیمه نخست فرو میریخت. اما یونگ سول ایل تنها با چند نگاه و چند حرکت کنترلشده، همهچیز را نگه میدارد و به فیلم جان میدهد.
داستان فیلم نسبتا خوب است. نه آنقدر پیچیده که گم کنیم، نه آنقدر ساده که زود لو برود. نویسنده تلاش کرده از دل یک پرونده جنایی، یک کشمکش روانی بیرون بکشد؛ چیزی میان حقیقت و توهم، میان اعتراف و دروغ. در بخشهایی فیلم موفق است و حتی لحظات قابلتحسینی میسازد. اما مشکل اصلی در همین انتخاب است: تعلیق بیش از حد. فیلم تقریباً در تمام مسیر خود اصرار دارد که مخاطب را در تاریکی نگه دارد و اطلاعات را قطرهچکانی ارائه کند. این کار در نگاه اول هیجانانگیز است، اما وقتی بیش از حد طول میکشد، تاثیرش کم میشود. تعلیق باید مثل موج باشد؛ گاهی آرام، گاهی شدید. اما اینجا تبدیل به دیواری ضخیم میشود که اجازه نمیدهد تنفس کنیم. به همین دلیل، بعد از مدتی حس میکنیم فیلم بیشتر در حال بازی با ماست تا اینکه واقعا داستانی تعریف کند.
در نیمه دوم فیلم که قرار است گرهها باز شود، ریتم کمی بهتر میشود. معماها شکل میگیرند، سرنخها مشخصتر میشوند و بالاخره حقیقت نزدیک میشود. در همین نقطه است که انتظار میرود فیلم به اوج برسد و یک ضربه اساسی به مخاطب بزند. اما اتفاقی که میافتد چیزی جز یک پایان سادهلوحانه نیست. تمام آن حجم تعلیق، تمام آن رازآلودگی و تمام آن نگاههای سنگین ناگهان در چند دقیقه آخر از بین میرود. پایان فیلم نه تنها پیچیده یا هوشمندانه نیست، بلکه به شکل عجیبی سادهانگارانه جمع میشود.
انگار نویسنده پس از یک ساعت بازی کردن با ذهن مخاطب، ناگهان تصمیم گرفته همهچیز را در سادهترین شکل ممکن ببندد. این تضاد میان مسیر پرتنش و پایان کمجان باعث میشود احساس کنیم فریب خوردهایم. فیلمی که ادعا دارد تریلری جدی و سنگین است، چرا باید چنین پایان سبکی داشته باشد؟ این سوالی است که تا آخر ذهن مخاطب میماند.
اما مشکل بزرگتر پایان باز فیلم است. در حالی که داستان تقریبا بسته شده و راز اصلی روشن میشود، ناگهان یک پایان باز اضافه میشود؛ پایانی که نه منطقی است، نه لازم، و نه در راستای مضمون فیلم. این پایان باز بیشتر شبیه وصلهای کودکانه است؛ انگار فیلم میخواهد با هر قیمتی کاری کند که تماشاگر هنوز کمی فکر کند، بدون اینکه واقعا دلیل دراماتیکی وجود داشته باشد. همین انتخاب باعث میشود ضربه احساسی پایان کاملاً از بین برود.
با وجود این ضعفها، فیلم ارزش دیدن دارد. چرا؟ چون بازیها خوباند، مخصوصاً یونگ سونگ ایل که ستون اصلی فیلم است. همچنین فیلم در ساختن فضای سرد، دلگیر و پرتنش بسیار موفق است. از قاببندیها گرفته تا سکوتهای طولانی و موسیقی محدود اما موثر، همهچیز کمک میکند تا جهان فیلم حس شود. حتی اگر داستان در بخشهایی نپخته باشد، فضاسازی فیلم اجازه نمیدهد تجربه کلی کاملا از بین برود.
از زاویه روانشناسی هم میتوان گفت فیلم تلاش دارد شخصیت اصلی را در مرز میان حقیقت و ترس قرار دهد. او مردی است که هم از گذشتهاش فرار میکند، هم از خودش. این فرار دائمی باعث شده هویت او تکهتکه شود و فیلم در بخشهایی توانسته این تلاطم درونی را نشان دهد. با اینکه جزئیات روانشناختی کامل نیستند، اما تلاش فیلم قابل احساس است.
در مجموع، Murderer Report فیلمی است که نقاط قوت و ضعفش کاملا قابل تفکیکاند. بازیها عالیاند، فضاسازی خوب است، داستان قابل قبول است، اما تعلیق بیش از حد و پایان سادهلوحانه و پایان باز بیمنطق اثر را از سطح بسیار خوب به سطح متوسط میرساند. فیلمی که میتوانست یکی از تریلرهای جدی سال ۲۰۲۵ باشد، در نهایت به اثری تبدیل میشود که میتوان دوستش داشت اما نمیتوان آن را تحسین کرد.




