روانشناسی

جایی که ذهن از خودش عبور می‌کند و باز به خودش برمی‌گردد

نشخوار ذهنی یکی از تجربه‌های مشترک انسان مدرن است؛ همان حالتی که فرد ساعت‌ها با یک فکر تکراری درگیر می‌شود، از زوایای مختلف آن را دوباره می‌سازد، به گذشته برمی‌گردد، آینده را پیش‌بینی می‌کند، و در نهایت با حس فرسودگی از این کار بیرون می‌آید. اما چرا مغز چنین رفتاری دارد؟ چرا ذهن، حتی وقتی می‌دانیم فکر کردن ادامه‌دار کمکی به ما نمی‌کند، همچنان ما را به این چرخه برمی‌گرداند؟ روان‌شناسان معتقدند نشخوار ذهنی نه یک ضعف شخصیتی، بلکه پاسخی تکاملی است که در جهان امروز کارکرد خود را از دست داده است.

ذهن انسان برای این طراحی شده که از اشتباهات گذشته درس بگیرد و برای تهدیدهای آینده آماده باشد. در دوران باستان، مرور کردن خطرها می‌توانست به معنای بقا باشد: تصور دوباره‌ی حمله‌ی حیوانات وحشی یا مرور اشتباهات قبیله، فرصتی بود برای یادگیری و افزایش شانس زنده ماندن. اما در دنیای مدرن، بیشتر خطرها نمادین‌اند: نمره‌ی کم، جواب یک پیام، یک اختلاف کوچک، یا حتی برداشت اشتباه از لحن دیگری. ذهن، با همان ساز و کار قدیمی، این مسائل کوچک را با شدت تهدیدهای واقعیِ گذشته پردازش می‌کند و همین باعث می‌شود نتواند رهایشان کند.

پژوهشگران می‌گویند نشخوار ذهنی نوعی تلاش مغز برای بازگرداندن کنترل است. وقتی شرایط مبهم می‌شوند، ذهن احساس می‌کند با فکر کردنِ بیشتر می‌تواند به قطعیت برسد. اما این تلاش مثل گاز دادن با خودرویی است که در گل گیر کرده؛ هرچه بیشتر گاز بدهی، بیشتر فرو می‌روی. در چنین حالتی، فرد بارها مکالمات گذشته را در ذهنش بازسازی می‌کند، جملات احتمالی آینده را تمرین می‌کند، یا خاطراتی را که مدتهاست گذشته‌اند دوباره از نظر می‌گذراند. این بازسازی‌های بی‌پایان، ظاهری منطقی دارند اما در عمل فقط اضطراب را افزایش می‌دهند.

در روان‌شناسی شناختی، نشخوار ذهنی به‌عنوان نقطه‌ی آغاز بسیاری از اختلالات شناخته می‌شود. افسردگی زمانی شکل می‌گیرد که فرد درباره شکست‌های گذشته بیش از اندازه فکر کند، و اضطراب زمانی شدت می‌گیرد که ذهن میان احتمالات آینده رفت و برگشت بی‌پایان دارد. اما پژوهش‌های جدیدتر نشان داده‌اند که نشخوار ذهنی حتی در افراد سالم نیز یک پدیده رایج است و فقط شدت آن متفاوت است. جهان پرسرعت امروز با محرک‌های بی‌وقفه‌اش، از شبکه‌های اجتماعی گرفته تا رقابت‌های کاری، ذهن را در وضعیتی نیمه‌تهدیدآمیز نگه می‌دارد و این وضعیت بهترین فرصت برای آغاز چرخه‌ی نشخوار ذهنی است.

جامعه‌شناسان نیز نگاه متفاوتی به این موضوع دارند. از دید آنها، نشخوار ذهنی نه صرفاً یک مشکل فردی، بلکه نتیجه فشارهای ساختاری جامعه مدرن است. جامعه‌ای که ارزش انسان را بر اساس عملکرد و نتیجه تعریف می‌کند، ناخواسته فرد را به سمت بازبینی دائمی تصمیم‌ها و رفتارهایش سوق می‌دهد. در چنین فرهنگی، اشتباه به‌عنوان نقص در هویت فردی تعبیر می‌شود، نه بخشی از فرایند طبیعی زندگی. همین نگاه باعث می‌شود افراد از ترس قضاوت یا شکست، هر موقعیت کوچک را چندین بار در ذهن مرور کنند، گویی با این کار می‌توانند از آسیب دیدن جلوگیری کنند.

یکی از نکات مهم در این بحث، رابطه نشخوار ذهنی با تنهایی است. در پژوهش‌های اخیر، نشان داده شده افرادی که ارتباطات عاطفی عمیق و پایدار دارند، کمتر دچار نشخوار ذهنی می‌شوند. دلیلش این است که گفتگو با دیگری به ذهن راه فراری می‌دهد، نوعی دروازه خروج از دنیای درونی. اما فردی که احساس می‌کند شنیده نمی‌شود یا فضایی امن برای حرف زدن ندارد، مجبور است همه چیز را در ذهن نگه دارد و همین ذهن را به اتاق بازجویی بی‌پایانی تبدیل می‌کند.

اما چرا بعضی افراد بیش از دیگران گرفتار این چرخه می‌شوند؟ پاسخ در سبک‌های متفاوت تفکر نهفته است. افرادی که ذهن تحلیل‌گر و آینده‌نگری دارند، بیشتر در معرض نشخوار ذهنی‌اند، چون مغز آنها به‌صورت طبیعی تمایل دارد هر مسئله‌ای را تشریح و جداسازی کند. این توانایی در محیط‌های حرفه‌ای می‌تواند یک مزیت بزرگ باشد، اما در زندگی عاطفی و شخصی، به جای کمک، باعث گیر کردن ذهن در جزئیات بی‌فایده می‌شود.

درمانگران شناختی‌رفتاری پیشنهاد می‌کنند که برای شکستن این چرخه، باید ابتدا ماهیت آن را شناخت. نشخوار ذهنی همیشه با یک “قلاب” شروع می‌شود؛ یک فکر ساده که ظاهراً بی‌ضرر است اما قابلیت فعال کردن زنجیره طولانی‌ای از افکار دارد. تشخیص این قلاب، اولین قدم برای توقف چرخه است. پس از آن، تکنیک‌هایی مثل «برچسب‌گذاری فکر» کمک می‌کنند فرد بفهمد که این افکار واقعی نیستند، بلکه صرفاً محصولات ذهن‌اند. در کنار این تکنیک‌ها، شیوه‌های آرام‌سازی مانند تنفس عمیق، تمرکز بر حواس پنج‌گانه و یادگیری حضور در لحظه می‌توانند شدت نشخوار را کاهش دهند.

از سوی دیگر، راه‌حل جامعه‌شناختی این مشکل در بازسازی رابطه ما با اشتباه نهفته است. باید یاد بگیریم که اشتباه بخشی طبیعی و ضروری از تجربه انسانی است. اگر جامعه، محیط کار و حتی خانواده‌ها فرهنگ پذیرش و انعطاف بیشتری داشته باشند، ذهن فرد برای دفاع از خودش نیازی به بازبینی بی‌پایان گذشته نخواهد داشت. همچنین ایجاد ارتباطات عمیق‌تر و صمیمانه‌تر، به افراد کمک می‌کند از دنیای درونیِ پرتنشِ خود بیرون بیایند.

در نهایت، نشخوار ذهنی را نمی‌توان کاملاً حذف کرد. ذهن انسان بخشی از وجود ماست و گاهی مجبور است برای پردازش یک اتفاق دوباره و دوباره به آن برگردد. اما می‌توان یاد گرفت این چرخه را کوتاه‌تر، آرام‌تر و انسانی‌تر کرد. ذهنی که مدام از خودش عبور می‌کند و باز به خودش برمی‌گردد، در واقع دارد از ما کمک می‌خواهد تا چیزی را بفهمیم. با مهربانی با خود و با پذیرش کاستی‌های انسانی، می‌توانیم این چرخه را نه با جنگیدن، بلکه با همراهی آرام ذهن بشکنیم.

منابع با لینک:
Nolen-Hoeksema, S. (2000). The role of rumination in depressive disorders and mixed anxiety/depressive symptoms. https://psycnet.apa.org/record/2000-13301-003
Watkins, E. (2008). Constructive and unconstructive repetitive thought. https://www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/S000579670700132X

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا