روانشناسی

آرامشی که به محصول تبدیل شد و ذهنی که حتی در سکوت هم می‌خواهد برنده باشد.

مراقبه، روزگاری راهی بود برای رهایی از خستگی ذهن و بازگشت به خویشتن.
اما امروز، در دنیایی که همه‌چیز تبدیل به بازار شده، حتی سکوت هم فروشی است.
از اپلیکیشن‌های آرامش تا کلاس‌های ذهن‌آگاهی با مربیان بین‌المللی، صنعت جدیدی به‌نام mindfulness capitalism شکل گرفته که وعده‌ی رهایی از استرس می‌دهد، اما گاهی خودش استرس‌زا می‌شود.

پژوهشی تازه در مجله‌ی Sociology of Health and Illness با عنوان The Commercialization of Mindfulness: How Capitalism Turned Stillness into a Product به بررسی همین پدیده می‌پردازد.
در این مطالعه، پژوهشگران نشان می‌دهند که چگونه مفهوم درونیِ «آرامش»، در جهان مدرن تبدیل به عملکرد، هدف و رقابت شده است، تا جایی که حتی سکوت، دیگر سکوت نیست؛ بلکه پروژه‌ای برای “بهتر بودن از دیگران” است.

یکی از مصاحبه‌شوندگان در این پژوهش می‌گوید:
«وقتی مدیتیشن می‌کنم، ذهنم مدام می‌پرسد “آیا دارم درست انجامش می‌دم؟”، حتی در سکوت هم باید موفق باشم.»

پژوهش توضیح می‌دهد که ذهن مدرن، به‌ویژه در جوامع شهری، یاد گرفته است حتی احساسات را نیز به کار تبدیل کند.
آرامش دیگر تجربه‌ای شخصی نیست، بلکه «مهارتی» است که باید قابل‌اندازه‌گیری باشد، قابل‌نمایش در شبکه‌های اجتماعی و قابل‌مقایسه.

در واقع، «ذهن‌آگاهی» در معنای اصیلش یعنی رهایی از داوری، اما در معنای مصرفی‌اش، خودش تبدیل به داوری جدیدی شده است. ما درگیر مسابقه‌ای شده‌ایم برای این‌که آرام‌تر، آگاه‌تر و معنوی‌تر از بقیه به‌نظر برسیم.
نتیجه؟ آرامش تبدیل به استرسِ جدید شده است.

پژوهشگران این پدیده را با اصطلاحی جالب توصیف می‌کنند: performance of calmness؛ «اجرای آرامش».
یعنی فرد آرامش را نه برای خودش، بلکه برای نمایش بیرونی تجربه می‌کند. حتی لحظه‌ی سکوت هم بخشی از برند شخصی ما شده است.

در یکی از مثال‌های مقاله آمده که در کلاس‌های مراقبه‌ی آنلاین، شرکت‌کنندگان از مربی می‌پرسند: «چند دقیقه مراقبه برای رشد شخصی کافیه؟» یا «چطور بفهمم پیشرفت کردم؟» و همین پرسش‌ها، نشان می‌دهد ما حتی سکون را هم در قالب «پیشرفت» می‌فهمیم.

اما ریشه‌ی این وضعیت کجاست؟
پژوهشگران به دو عامل اشاره می‌کنند:
یکی اقتصاد توجه که از هر نیازی محصول می‌سازد،
و دیگری اضطراب مزمنِ ناکافی بودن که انسان مدرن را به‌سمت کنترل حتی احساساتش سوق می‌دهد.

در این میان، برندهای بزرگ، اپ‌ها و دوره‌های آموزشی از میلِ ما به آرامش استفاده می‌کنند تا آرامش بفروشند.
اما paradox در اینجاست که وقتی آرامش را به هدف تبدیل می‌کنی، دیگر آرامش نیست؛ چون هر هدفی نیازمند اراده، مقایسه و نتیجه‌گیری است.

به قول نویسندگان مقاله:
«وقتی ذهن‌آگاهی تبدیل به کار شود، ذهن دیگر آگاه نیست؛ فقط مشغول است.»

در پایان، پژوهشگران توصیه‌ای ظریف دارند:
به‌جای تلاش برای “آرام‌تر بودن”، فقط حضور را تمرین کن؛ بدون نمره دادن، بدون هدف، بدون سنجش.
آرامش واقعی زمانی می‌آید که دیگر نمی‌خواهی آن را به‌دست بیاوری.

شاید همین لحظه‌ای که داری این جمله را می‌خوانی، بهترین زمان برای امتحانش باشد:
نفس بکش. هیچ کاری نکن.
و نخواه که در این “هیچ کاری نکردن” موفق باشی.

منبع: Sociology of Health and Illness – The Commercialization of Mindfulness: How Capitalism Turned Stillness into a Product

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا