فیلمفیلم و سریال

در جهانی که نور نیست، ترس حتی از سکوت هم می‌روید.

عنوان: The Girl with the Needle یا دختری با سوزن
کارگردان: مگنوس فون هورن (Magnus von Horn)
بازیگران: ویک کارمن سونه (Vic Carmen Sonne)، ترین دیورهولم (Trine Dyrholm)
سال تولید: ۲۰۲۴ (اکران بین‌المللی در ۲۰۲۵)
ژانر: درام تاریخی – جنایی
کشور: دانمارک

از همان نماهای آغازین، فیلم به‌جای این‌که با شوک یا ترس ناگهانی مخاطب را بگیرد، با فشار آرام و ممتدی در جانش نفوذ می‌کند. دختری با سوزن از آن دست فیلم‌هایی است که به جای فریاد زدن، در سکوت خفه می‌کند. نورها سردند، قاب‌ها تنگ‌اند، و دوربین با اصرار در نزدیکی چهره‌ها می‌ماند، گویی ما نیز در تنگنای همان دنیای بی‌رحم نفس می‌کشیم.

کارولین، زنی جوان و فقیر در کپنهاگ پس از جنگ جهانی اول، در تلاش است تا در شهری مملو از گرسنگی و بی‌عدالتی زنده بماند. ویک کارمن سونه در نقش او درخشان است؛ بازی‌اش نه نمایشی، بلکه طبیعی و دردناک است. او زنی است که نمی‌داند برای رهایی از فقر باید به چه چیزی تن بدهد، و درست در همین نقطه است که با داگمار، زنی مسن‌تر آشنا می‌شود که وعده‌ی کمک می‌دهد. ترین دیورهولم نقش داگمار را با سنگینی و وقاری عجیب بازی می‌کند؛ زنی که زیر ظاهر مادرانه‌اش چهره‌ی بی‌رحمی نهفته است.

زاویه‌های دوربین تقریباً همیشه بسته‌اند، گویی جهانِ پیرامون از بین رفته و فقط این دو زن مانده‌اند. این تصمیم کارگردانی عامدانه است؛ مگنوس فون هورن می‌خواهد تماشاگر را در حصاری از بی‌پناهی و انزوا نگه دارد. نورپردازی سیاه و سفید فیلم، بیش از آنکه یادآور زیبایی بصری باشد، به شکنندگی انسان اشاره دارد. هر سایه به اندازه‌ی یک فریاد معنا دارد و هر نور کوچک نشانی از رهایی است که هرگز کامل نمی‌شود.

فیلم بر اساس پرونده‌ای واقعی ساخته شده، درباره‌ی زنی که در اوایل قرن بیستم در دانمارک به جرم قتل نوزادان دستگیر شد. اما فیلم بیش از آنکه درباره‌ی جرم باشد، درباره‌ی ساختاری است که چنین جنایتی را ممکن می‌کند. در جهانی که فقر، ننگ و بی‌پناهی زنان را به بن‌بست می‌کشاند، شر واقعی نه در افراد، بلکه در جامعه نهفته است. فون هورن با مهارتی مثال‌زدنی موفق می‌شود این نکته را بدون شعار و داوری مستقیم منتقل کند.

احساس غالب فیلم، ترس است؛ اما نه ترسی از مرگ یا جنایت؛ ترسی از زندگی در جایی که هیچ پناهی نیست. حتی در سکوت صحنه‌ها، اضطرابی جریان دارد که با هیچ موسیقی و فریادی جایگزین نمی‌شود. به نظرم این همان جایی است که فیلم تلخ و سیاه می‌شود: وقتی می‌فهمی تمام خشونت فقط در سطح تصویر نیست، بلکه در روح شخصیت‌ها و در سیستم پیرامونشان رسوب کرده.


فیلم پایان روشنی ندارد، اما همین ابهام، تأثیرش را دوچندان می‌کند. قاب‌های نهایی سرد و بسته‌اند و تماشاگر در همان وضعیتی رها می‌شود که کارولین در آن گرفتار است: میان سکوت و گناه. وقتی تصویر آخر می‌ماند، احساس می‌کنی چیزی در گلویت گیر کرده، نه به‌خاطر آنچه دیده‌ای، بلکه به‌خاطر آنچه هرگز فرصت دیدنش را نداشتی.

The Girl with the Needle فیلمی نیست که برای سرگرمی ساخته شده باشد. تماشایش سخت است، اما همین دشواری معنا دارد. فیلمی است درباره‌ی زنانی که جامعه آن‌ها را فراموش کرده، درباره‌ی فقر و مادری، درباره‌ی گناهی که هیچ فردی به تنهایی مرتکب نشده است. همه‌چیز در این فیلم فشرده و بسته است – قاب‌ها، فضا، احساسات – و همین بسته بودن است که تماشایش را فراموش‌نشدنی می‌کند.

IMDb

منابع:
The Guardian – “Inside Denmark’s Oscars entry about a serial child murderer”
Financial Times – “A grim chapter in Danish history made fine cinema”
RogerEbert.com – Film Review of The Girl with the Needle

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا