روانشناسی

وقتی بیکاری فقط روی صفحه است و ذهن هنوز کار می‌کند.

در جهانی که همه‌چیز با شتاب می‌گذرد، حتی استراحت هم به وظیفه‌ای تازه تبدیل شده. هرکسی می‌خواهد در وقت آزادش «بهترین نسخه‌ی خودش» باشد: یوگا، نتفلیکس، اسکرول بی‌پایان، یا چند ساعت بی‌فکر در میان انبوه نوتیفیکیشن‌ها. اما پژوهشی تازه با عنوان Leisure and Meaning in Life نشان می‌دهد که آنچه سلامت روان ما را بالا می‌برد، داشتن وقت آزاد نیست، بلکه نوع استفاده از آن است.

در این مطالعه، پژوهشگران از صدها نفر در سنین مختلف خواستند توصیف کنند که اوقات فراغتشان را چگونه می‌گذرانند و بعد احساس رضایت، معنا و سلامت روانی خود را ارزیابی کنند. یافته‌ها شفاف بود: کسانی که فراغتشان صرف فعالیت‌هایی می‌شود که احساس معنا یا ارتباط انسانی ایجاد می‌کند — مثل گفت‌وگو با دوستان، مطالعه، یادگیری مهارت تازه، یا حتی آشپزی با حوصله — از سلامت روانی بالاتری برخوردارند. در مقابل، کسانی که بیشتر وقت آزادشان را به فعالیت‌های بی‌هدف یا مصرف‌محور اختصاص می‌دادند، با احساس پوچی، اضطراب یا خستگی مزمن روبه‌رو بودند.

پژوهشگران به‌ویژه بر تفاوت میان دو نوع فراغت تأکید می‌کنند: فراغت فعال و فراغت منفعل. فراغت فعال یعنی زمانی که ذهن یا بدن درگیر معناست؛ درحالی‌که فراغت منفعل همان بی‌حرکتی روانی‌ست که اغلب در قالب اسکرول‌کردن شبکه‌های اجتماعی یا تماشای بی‌پایان ویدیوها خودش را نشان می‌دهد. هرچند این نوع استراحت در کوتاه‌مدت حس آرامش می‌دهد، اما در بلندمدت ذهن را خسته‌تر می‌کند؛ چرا که انرژی صرف دریافت محرک‌های بی‌پایان می‌شود، بی‌آنکه معنا یا ارتباطی شکل بگیرد.

یکی از یافته‌های جالب این تحقیق آن است که فراغت معنادار الزاماً لذت‌بخش نیست. مثلاً شرکت در فعالیت‌های داوطلبانه یا مراقبت از یک حیوان خانگی گاهی خسته‌کننده است، اما حس پیوند و هدف ایجاد می‌کند. در مقابل، سرگرمی‌های آسان و فوری ممکن است خوشایند باشند، اما چون به خودآگاهی یا ارتباط واقعی منجر نمی‌شوند، در نهایت احساس تهی بودن برجا می‌گذارند.

در دل پژوهش، یک مفهوم کلیدی تکرار می‌شود: «فراغت زمانی معنا دارد که ما در آن به یاد خودمان بیفتیم.» بسیاری از افراد گزارش داده‌اند که در فعالیت‌های ساده‌ای مثل پیاده‌روی بی‌هدف، نقاشی، یا گوش دادن به موسیقی، حس «بازگشت به خود» را تجربه کرده‌اند. این تجربه‌ همان چیزی است که روان‌شناسان آن را flow یا «جریان» می‌نامند؛ حالتی که ذهن در لحظه غرق می‌شود و خود را از اضطراب زمان آزاد می‌کند.

اما عصر دیجیتال تعادل میان این دو را به هم زده است. ما هر لحظه به دکمه‌ای دسترسی داریم که می‌تواند ما را از حوصله نجات دهد. اما در واقع، همان دکمه است که حوصله را نابود کرده. پژوهشگران معتقدند بخش زیادی از بحران اضطراب و خستگی ذهنی معاصر، از کاهش ظرفیت انسان برای حوصله‌داشتن ناشی می‌شود. حوصله، برخلاف تصور، فضایی تهی نیست؛ زمینه‌ای‌ست که در آن معنا شکل می‌گیرد. وقتی اجازه نمی‌دهیم ذهن در خلأ کوتاهی بماند، در واقع فرصت بازسازی روان را از خود می‌گیریم.

در ادامه‌ی پژوهش، محققان نشان می‌دهند که کیفیت روابط انسانی در اوقات فراغت نیز تعیین‌کننده است. کسانی که زمان آزاد خود را در جمع‌هایی صرف می‌کردند که حس پذیرش و گفت‌وگوی واقعی داشتند، نسبت به کسانی که بیشتر در فضای مجازی وقت می‌گذراندند، احساس معنا و شادی بیشتری داشتند. حتی مدت زمان ارتباط مهم نبود، گاهی یک گفت‌وگوی کوتاه حضوری اثر عمیق‌تری از ساعت‌ها چت دیجیتال داشت.

در نتیجه‌گیری نهایی آمده است: فراغت نه زمانِ نبودِ کار، بلکه زمانِ حضور است. یعنی وقتی ذهن به جای فرار از خستگی، فرصت می‌یابد خود را دوباره معنا کند. جامعه‌ی مدرن ممکن است توانایی استراحت فیزیکی را به ما داده باشد، اما آرامش روانی را نه. برای آن، باید دوباره یاد بگیریم که چطور بیکار باشیم؛ نه در صفحه‌ی نمایش، بلکه در زندگی واقعی.

شاید زمان آن رسیده که فراغت را مثل تمرین ببینیم، نه پاداش. تمرینی برای بودن، برای گوش دادن، برای بازگشت به معنا. زیرا در دنیایی که همه در حال دویدن‌اند، ایستادن گاهی خودِ معناست.

منبع: PMC – Leisure and Meaning in Life

مقالات مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا